سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفت و شنفت 3

جمعه 89 فروردین 20 ساعت 10:37 عصر

یا لطیف...

حالا تازه فهمیدی اردو جهادی یعنی چی ... نمی دونم چه حکمتی بود هر روز متوسل می شدم به حضرت معصومه... کربلا برات نماز خوندم ، نجف هم...انا فی ایام العربی، هل تتکلم بلغة العربیه؟... صبحانه مشترک چی شد؟... دِی حَرَم دَ یاتا راحت ، حَلَ بیز اولمَمیشیخ ... التماست می کنم دعام کنی... آب که نباشه باید خاک به سرمون بکنیم... یه چیزی رو خیلی وقته می خوام بهت بگم: خاک تو سرت... اسم این فیلمه که اسکار گرفته چی بود؟ ... سیستان چطور بود؟ خوش گذشت؟ ...وقتی به یکی می گم چاکرم با وقتی می گم خیلی چاکرم بیشتر از خیلی فرقه بینشون ...می خوایم تخم مرغ بخریم ، جوجه کباب بخوریم...بهش می گم فیلم زبان اصلی دارین، چپ چپ نگاه می کنه! ...اگه اینطوریه من بعد تصویب اساسنامه می رم... از اینکه گناه تاوان گناه باشه باید بیشتر بترسیم یا اینکه بعد گناه بهمون نعمت بدن؟ ... داریم جشنواره ولی نعمتان رو راه میندازیم... یونس خیلی بچه ی خوبی بود، دلم براش تنگ می شه...مطمئنی می فهمه یعنی چی ؟...I am in English day ... بپرس ببین منابع کنکور دکتراشون چیه؟...تو نمی خوای وبلاگ بنویسی؟... ... اساس نامه رو بخون نظرت رو بگو ...دستتون درد نکنه استاد، نمرتون نجاتمون داد... تا کی آماده می شه انشاالله؟...بهش می گین یونِس یا یونُس؟... کجائی تو؟ پیدات نیست...    سرشماری کن خودتونو... هرچی بچه ها بگن... اصلا هم ترس نداشت... می خواستم وسط هوا دستامو از میله ول کنم بزنم زیر خنده... it’s good for us to speak English when we are talking ... به یونس بگو خیلی چاکریم...

پ.ن: پررنگ ها از کفشداره


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]

گفت و شنفت


گفت و شنفت 2

پنج شنبه 88 تیر 11 ساعت 7:24 صبح

یا لطیف

نفر شماره یک: زندگی رو تقسیم کرده بودم به قبل و بعد کنکور! قبل کنکور دوست داشتم به قسمت بعد زندگی جهش کنم، یعنی بعد  کنکور! بعد کنکور هم دوست داشتم به قسمت قبل زندگی جهش کنم، یعتی قبل کنکور، یعنی محال!

نفر شماره دیّم: اگه من اینجا بگم در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد خیلی ها بد برداشت می کنن! ولی واقعا هست!

ســـــــــــــومــــــــــــی: خیلی خنده داره آدم بره یه وبلاگی ، عکس هدرش عکس آقا باشه؟
                   جواب ماست گونه ی یکی خارج از زاویه دید داستان : نه!
                  - حالا اگه کنار اون عکس یه تبلیغ خفن جومونگ بخوره چی؟
                   جواب دندان شکن -شاید- همونی که جواب قبل رو داده : آره!

نفر بعد: تو حالیت نیست! حالیت بود بسیجی نمی شدی!

بعد + 1: چرا نفر دوم حرفی که من می خواستم بزنم رو زد؟ مــــــــامـــــان!

بعد + چند: وقتی اعلامیه هیئت می زنی باید با وضو باشی! هیئت همه چیش قداست داره!

نفرات بعد از بعد +چند: بسیج یعنی سینه سپر کنی! بعد هیشکی برات سینه سپر نکنه!

خدا: ان الله مع الصابرین...

نفر 177: من می تونم جام رو عوض کنم؟آخه از 177 خوشم نمیاد!

نفر 178: من قانون رو قبول ندارم !

امام روح الله : تو غلط می کنی قانون رو قبول نداری!

نفرات 180 الی 181 : وقتی تا خرخره کار می کنی بعد یادت می افته چند وقته روضه حضرت زهرا گوش ندادی ...

نفر 182 : وقتی مردد می مونی بین روضه ها ! روضه حضرت زهرا یا امام حسین؟ غربت حضرت علی چی؟‏ یا دست های سقا؟ 
            - هر کسی توی دلش یه قطب نما داره! عقربه قرمز روی اسم هرکی ثابت موند ضربان دلت
            با اونه!

نفر آخر : خجالت نمی کشی من رو گذاشتی آخر ؟ گنده باقالی شدی برا خودت؟ اصلا آدمی که برا خودش شخصیت بسازه ، بعد به جاشون هم گفت و شنفت کنه حکما یه چیزیش هست !

کفشدار خارج از زاویه دید ( اگه خارج از زاویه دیده ، نویسنده از کجا فهمیده کفشداره؟ این متن از نظر عناصر و فیزیک داستانی افتضاحه!) : پ.ن : تو فکر یه خونه جدیدم! این پ.ن ها کار دستم داده فکر کنم!


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]

گفت و شنفت


احمدی نژادیم (البته داخل پراتنز)

یکشنبه 88 خرداد 10 ساعت 1:11 صبح

یا لطیف
از چهار سال پیش شروع شد!
نه حوصله بیانیه انتخاباتی دادن دارم و نه حس گفتم معیارهای حمایتم از کاندیدای خاص!فقط  در فاصله ی کمتر از یک ماه مانده به کنکور دوست داشتم واگویه های تل انبار شده توی دلم رو یه جا خالی کنم!

داشتم می گفتم ، از چهار سال پیش شروع شد!
سوم راهنمایی بودم! بر چسب احمدی نژادی بودن با همه ی بی انصافی هایی که در حقمون شد رو چسبوندند روی پیشونیمون! بگذریم برای چی و چطور! داشتیم عادت می کردیم به تحمل کردنش! از برچسب بودن لذت نمی بردم ،خودم رو می گم البته! هرچند قیافه من و امثال من همیشه بزرگترین برچسب بوده ، ولی بعضی برچسب ها لذت بخشه! و حالا بعد چهار سال دارم از برچسب احمدی نژادی بودن (و نه احمدی نژاد چی) لذت می برم! یا بهتر بگم عادت می کنم! یه عادت لذت بخش! و حالا که امیدوارانه دوست دارم چهار سال دیگر این برچسب رو نگه دارم دوست دارم از لذت این برچسب بگم! اصلا دوست دارم بازی کنم با الفاظ تا خواننده فکرش مشغول فرق بین عادت لذت بخش و برچسب لذت بخش و انگ لذت بخش و تهمت لذت بخش و ... ! آخ! گفتم تهمت! می تونید فکرتون رو به سمت درک تهمت لذت بخش هم گسیل بدین ، مثل گسیل پرتو آلفا به سمت ورقه نازک طلا که رادرفورد... و باز هم آخ! اینها مربوط میشه به جلسه کنکور!

بله! از چهار سال پیش شروع شد!
فرقی نمی کنه ساعت 11 و 40 دقیقه باشه یا چهار صبح! چرت و پرت ، چرت و پرته! و بعضی وقت ها چرت و پرت ها ، چرت و پرت تر از گفت و شنفت هایی می شن که صدها برابر از قبل عید سراغ آدم ( منظورم همان یک آدم احمدی نژادیه (نه احمدی نژادچی("چی" رو برای کسایی به کار می برم که "چی" شده باشن(مثل خمینی چی!(و صد البته به هیچ کس معنی "چی " موجود در ذهن من ربطی نداره  ( "چی" یعنی عاشق و فکر کن که چه تنهاست... (سهراب)))))) میاد! حتی پرانتز ها هم گاهی توانایی چرت و پرت گفتن دارن! مثل همین پرانتز هایی که ذهن تو رو مشغول کرده که آیا تعداد پرانتز های باز شده با بسته شده برابره و اگه دقیق شمرده باشی ذهنت دنبال اون پرانتز بسته نشده می ره و اینکه کدوم پرانتز پتانسیل این رو داره که بسته نشه! یعنی جنبه!
چرت و پرت ، چرت و پرته! و البته تعاریف از چرت و پرت متفاوته! درست مثل تعاریف خزعبل از دین! همون تعاریفی که دین رو چرت و پرت می دونه!

بحث از دستم در رفت! از چهار سال پیش شروع شد!
حالا که چهار سال گذشته و باز هم به لطف مجلس محترم مثل چهار سال پیش حق رای ندارم پشت پی سی ( چیزی برای داخل پرانتز به ذهنم نمی رسه!) نشستم تا وبلاگ رئیس جمهور محبوبم رو بخونم! و افتخار می کنم به"چی" رئیس جمهورم(سلامتیش صلوات!) و بعضی وقت ها سرم را نگاه می کنم که ببینم برچسب روی پیشانیم از"احمدی نژادچی" به چیز دیگری تغییر می کند یا نه!

از چهار سال پیش شروع شد !
چند سال استاد لائیک داستان نویسیم چپاند توی گوشم که هنر روایت سیال ذهن تغییر مکان زاویه دید بدون توجه به احساس مخاطب است و حالا من دارم توبه ی فراموش شده ام را بازخوانی می کنم! سیال ذهن هم بد چیزی نیست ها! حتی به قیمت گم شدن لحن نوشتار!

دستت رو بنداز! درست صحبت کن!

همه چی از چهار سال پیش شروع شد!
و حالا با افتخاری که ارزش انگ شدن رو داره سینه سپر می کنم جلوی تهمت ها و با بچه ها کرکر می خندیم! و بیشتر از همیشه لذت می برم از برچسب احمدی نژادی بودن ! و بیشتر از همیشه با اطمینان سرم را جلو می دم تا همه برچسب روی پیشونیم رو ببینن! حتی اگه دستی جلو بیاد و توی گوشم بزنه! ما خیلی وقته با سیلی آشناییم!
افتخار می کنم به احمدی نژادی بودن ، حتی اگه زبونم لال بعضی وقت ها به دولت انتقاد کرده باشم و یا بلا به دور دولت رو معصوم ندونم!
اصلا توئی که نشناخته و ندیده انگ "احمدی نژادچی" بودن به بعضی ها می زنی دلیل "احمدی نژادی" بودن می خوای چیکار؟ این همه سایت و وبلاگ ناچرت و پرت! چرا چسبیدی به چرت و پرت های من؟

پ.ن1: حاصل مطالعه  این و این!
پ.ن2: همایش وبلاگ نویسان حامی دکتر یکشنبه ساعت 17 الی 19 میدان هفت تیر ، تالار سید الشهدا !


نوشته شده توسط : کفش دار

کفش های دیگران [ نفر کفش گذاشتن]

چرت و پرت، گفت و شنفت، احمدی نژاد



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

چالش ده سال پیش!
کشتی شکستگانیم...
شیرین تر
زیر بار خاطرات 2!
فاجعه
منتظر چی هستی؟
توکلت علی الله...
نفس...
مؤمن باش مرد!
با صفا باشیم
درد های برای درددل نشدن!
زیر دین...
دلا...
رفت و برگشت!
توبه های از سر حیرت
[همه عناوین(137)][عناوین آرشیوشده]